اميرمحمداميرمحمد، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

سارا و امير فرشته هاي زندگي ما

خواباي اميرمحمد

1390/12/2 19:42
نویسنده : ماماني
459 بازدید
اشتراک گذاری

امیرمحمد روز به روز شیرین زبون تر میشه. هر روز صبح که از خواب پا میشه خواباشو واسمون تعریف میکنه. مثلا دیروز میگفت خواب دیدم پلنگ صورتی مامان زهرا (مامان بابایی ) رو خورده من گرفتمش انداختمش تو خیابون . یه روز دیگه هم که از خواب بلند شده بود بهش گفتم امیرمحمد قبلا سلام میکردی چرا دیگه سلام نمیکنی؟ امیر هم گفت : مامان قبلا کوچک بودم نمی فهمیدم!

دیشب تو خیابون ماشین آتش نشانی رو که دید گفت مامانی من دیگه نمی خوام خلبان بشم میخوام آتشفشان ! بشم. 

Animated gifs Fireman                

سارا خانوم هم که کارنامشو گرفتیم و مثل سالهای گذشته معدلش بیست شده. تشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویقعکسش رو هم توی روزنامه چاپ کردیم. چند روز پیش هم توی مدرسشون مسابقه ماکت سازی بود که سارا جون ماکت بولینگ درست کرد و اول شد و یه جایزه خوشگل هم گرفت. ایشاءا.. همیشه موفق و سلامت باشی.

ني ني شكلك

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مونا (مامان ارمان)
3 اسفند 90 7:46
سلام.ماشاله به امیر که یادگرفته خوابشو تعریف کنه. عکس ماکت سارا جونو تو وبلاگتون بذارین
مهرناز مامان امین حسین
6 اسفند 90 11:16
سلاممم مامنی خوبید راستی چه خوبه امیر محمد میتئنه خوابهاشو تعریف کنه امین حسین تا حالا خوابی برامون تعریف نکرده ( با اینکه تقریبا هم سن هستند ) راستی موفقیت سارا جون هم مبارکککک آپم بیایی خوشحال میشیم
مامان ماهان
18 اسفند 90 9:30
ای جانمممممممممممم چه خواب خووبی آتشفشان هم خوبه گلم الهی موفق باشی موفقیت دخمل گلت رو هم تبریک میگم عزیزم