اميرمحمداميرمحمد، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

سارا و امير فرشته هاي زندگي ما

آخرای تابستون

1391/6/2 21:21
نویسنده : ماماني
626 بازدید
اشتراک گذاری

دیگه چیزی به آخر تابستان  نمونده  سارا جون که خیلی دوست داشت کلاس های مختلفی بره یه دفعه تصمیم گرفت فقط بخور وبخواب آخه به قول خودش خیلی خسته شده بود منم دیگه اصرار نکردم  امروز امیر محمد رو برای ثبت نام  مهدکودک بردم خیلی ذوق میکرد رفته بود داخل اتاق اسباب بازیها وبه من می گفت  مامان برو خونه خسته میشی من بعد میام واصرار داشت که من برم  خانم حسینی  یکی از مربیا امیر محمد رو راضی کرد که الان نمی تونه مهد بمونه باید بریم خونه  اول مدرسه ها بیام بخاطر اینکه امیر جان صبح دیر از خواب بیدار میشه شیفت عصر ثبت نامش کردم خدا کنه تا اخرش همین طور اشتیاق رفتن داشته باشه البته کم کم عادت میکنه سارا جون امسال میره کلاس ششم  هم نهایی هم درسای جدید تر شاید سخت تر به امید خدا باید بیشتر تلاش کنه تا موفق بشه هر دوشون هر شب به آقا جون میگن پس کی میریم مسافرت آقا جون هم قول داده بعد از امتحان فاینال زبان سارا شاید رفتیم مشهد پا بوس امام رضا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)