بدون عنوان
دوربين ديجيتالي عمه اميرمحمد و سارا آب رفته بود داخلش و تعميركار گفته بود صدو بيست هزار تومان واسه تعميرش ميگيره . اميرمحمد كه دوربين دستش بود و داشت با دكمه هاش بازي ميكرد يه دفعه صفحه دوربين روشن شد و همين طور كه همه متعجب بهش نگاه مي كرديم ديديدم دوربين عكاسي درست شده عمه هم واسش لباس دكتري جايزه گرفت .
اميرمحمد و بابايي
موقع خوابيدن حتما بايد شير داخل شيشه بخوره تا خوابش ببره البته اگه جلوي كسي باشه خجالت ميكشه.
اميرمحمد و دوستش اميررضا پسر همسايه كه تقريبا همسن هستند.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی