پسر گلم
الهه دختر همسايه كه كلاس اول راهنماييه از موضوعي ناراحت بود و داشت گريه ميكرد . اميرمحمد رفته كنارش و بهش ميگه :
گريه نكن الهه جون ! دركت ميكنم !!!
بهش ميگيم مي خواي چه كاره بشي ؟ ميگه : فضانورد.
عصر كه رفته بوديم دنبال سارا و با سرويس سارا برگشتيم خونه ميگه ميخوام راننده سرويس بشم!!! خلاصه هر روز يه شغل جديد پيدا ميكنه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی